نشانه های انفس و آفاق

فلسفه و عرفان

نشانه های انفس و آفاق

فلسفه و عرفان

باری تعالی و دین واحد

بسم الله الرحمن الرحیم

   مردم جهان در تبع ارزش باورهای مشترک، اگر یک الگوی ذهنی مشترک داشته باشند؛ هدف جهانی سازی و جهانی شدن، به سهولت تحقق می یابد. در رابطه با جهان بینی صحیح، یعنی معنایی، زمینه سازی اولاترین الگو سازی و ایجاد باور مشترک؛ از خداشناسی آغاز می شود. به بیان دیگر اگر حق را آنگونه که حقیقت دارد و خود می خواهد؛ و نه آنگونه که مردم به زعم خویش می شناسند - بشناسیم، شناخت واحدی حاصل می شود. در این راستا خداوند در کتاب خویش و توسط رسول خود، باریتعالی را معرفی فرموده است.

از سوی دیگر و به طور کلی، اگرچه همه مردم موحد خدا را یکی می دانند؛ ولی با این وجود بر سر یک پیامبر مشترک و یک دین واحد به اتفاق نظر و اتحاد نرسیده اند. این بخاطر فرستادن رسولان مختلف برای مردم در جوامع و نقاط مختلف جهان است. چگونگی این وضعیت که سؤال پیش می آورد را باید برای مردم جهان روشن کرد و توضیح داد. با این وجود از نظر خدا همه فرستادگان او یک سلسله بوده اند و در اصول دین با هم هیچ اختلافی نظری نداشتند. در واقع اگر حتی تفاوت ادیان الهی را بپذیریم، که چنین نیست، چون کلمۀ حق میان بندگان خدا در هر نقطه از جهان یکسان می باشد؛ همه ادیان در اصول سه گانه دین اتفاق نظر دارند و به اصول توحید، نبوت و معاد تکیه داشته اند، و اساساً بدون اعتقاد به این اصول دینداری آنها صحیح و پذیرفته نیست. پیامبران گرامی، همه براساس «اصل توحید» به مردم خویش گفته اند: تنها خدای یگانه را بپرستید؛ که خالق جهان و جهانیان است، و بر پایۀ «اصل نبوّت» به حقانیت خویش به عنوان فرستاده خدا نیز تأکید داشته اند و سرانجام با در نظر داشتن «اصل معاد»، همه جهان دیگر و روز رستاخیز را به مردم بشارت داده اند.

«بگو ای اهل کتاب بیایید از آن کلمۀ حقّ که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که بجز خدای یکتا هیچکس را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم و برخی، برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم، پس اگر آنها از حقّ روی گردانند بگویید شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم». 64

به هر صورت، برای اینکه رفته رفته دین کامل به مردم هدیه شود، دین جنبه تکوینی و تکاملی داشته است، حال اینکه روی این نکته مهم و تعیین کننده کمتر اهتمام بوده است؛ دینی که با رشد مردم غنی تر می شد تا با تکامل خود زمینه را برای تکامل مردم فراهم سازد. اما در این زمینه خداوند حکیم تدبیر خاصی داشته است. زیرا بیش از 3700 سال پیش ابراهیم (ع) را به عنوان اولین مسلمان معرفی فرمود، و 1433 سال بعد، با رسالت حضرت محمد (ص) به عنوان رسول خاتم، دین ابراهیم (ع) را احیاءِ و اسلام را به پویایی و تکامل رساند. و به فرمایش باری – تعالی: به خاطر کفر ورزیدن به آیات خدا در آن اختلاف و انحراف پدید آوردند.

 «دین در نزد خدا، اسلام است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، خداوند، سریع الحساب است». (سورۀ آل عمران، آیۀ 19)

  منظور از کفر آوردن به آیات خدا، کفر به آیات خدا در کتاب های تورات و انجیل و آیات قرآن مجید است که اهل کتاب را در خصوص روی آوردن به دین اسلام مورد خطاب قرار می دهد. از سوی دیگر حلقه وصل و رفع اختلاف مردم در ادیان الهی، ابراهیم (ع) است. اوست که دین مقبول خداوند را برای جهانیان آورد و ریشه آن را برای بارور شدن و به ثمره کامل رسیدن در روی زمین کاشت و با ایثار و از خود گذشتگی بی نظیر خود آبیاری کرد. او سنگ بنای خانه توحید را گذاشت.

  اما در بارۀ پیامبران گرامی خدا حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت فرمود است که ابوذر (ره) از حضرت رسول اکرم (ص) پرسید که: «خدا چند پیغمبر به خلق (برای هدایت مردم) فرستاده است؟ فرمود: صد و بیست و چهار هزار پیغمبر؛ پرسید که چند نفر ایشان مرسلند؟ فرمود سیصد و سیزده نفر». و می دانیم که از جمع آنان رسولانِ اولوالعزم پنج نفر بودند که شامل: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد مصطفی (ص) پیامبر خاتم می باشد. از این میان دو پیامبر جهانی بوده و سه تن دیگر برای نجات و هدایت قوم خویش به رسالت عزم یافته بودند. با این حساب اگر بخواهیم مطلب را بیان کنیم؛ حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) جهانی و حضرت نوح؛ اگر چه پدر دوم بنی آدم، بعد از حضرت آدم (ع) معرفی شده است با این وجود؛ حضرت نوع (ع) مانند حضرت آدم (ع) در پیدایش و موجودیت یافتن و نشر در کرۀ خاکی زمین بانی بوده است. یعنی دینی که تبلیغ می کردند توحیدی بود و از نظر جنبه های مبانی اجتماعی – سیاسی و احکام در حد بسیار محدودی خلاصه می شد. لازم به توضیح است که وقتی که نوح بر کشتی نشست همه سطح کرۀ زمین را آب پوشاند و تنها آنها که با پیامبر خدا  در کشتی سوار شدند زنده ماندند. به هر حال صرف نظر از این نکات، به فرمایش علی (ع) پیامبران همه از یک سلسله بودند. (چون همه رسولانِ خداوندِ واحدِ متعال و مبلغ توحید و یگانه پرستی بودند). و حق تعالی فرموده است:

«آنانکه ایمان به خدا و رسولانش آوردند و تفرقه میان هیچ یک از پیغمبران نبفکندند؛ اینها را خدا بزودی اجر عطا کند و خدا پیوسته (در حق بندگان) بخشنده و مهربان است.» (152/ نساء)

   بزرگترین پرچمداران آیین یگانه پرستی در میان پیامبران صاحب کتاب، حضرت ابراهیم خلیل (ع) و در آخر محمد مصطفی (ص) هستند. رجوع به ایشان می تواند به مخاصمات میان مردم پیروی ادیان اسلام، مسیحی و یهودی خاتمه بدهد و آنها را حول یک کلمه متحد سازد.

   مشابهت میان شخصیت حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) بسیار زیاد است. ابراهیم ابوالانبیاء دومین پیغمبر اولوالعزم است که هر سه دینِ بزرگ یهودی و مسیحی و اسلام از او به بزرگی و عظمت یاد می کنند. در جوانی به مبارزه با بت ها برخاست و مانند محمد از قوم خود رانده شد و تن به هجرت و غربت داد. ابراهیم کعبه را ساخت که نماد یکتاپرستی باشد. عربهای جاهل بت هایی را که ابراهیم شکسته بود، دوباره آورده بودند و در همان خانۀ کعبه گذاشتند، و دعوت محمد چیزی جز دور ریختن بت ها و بازگردانندن پاکی به خانۀ کعبه نبود. کعبه ای که ابراهیم ساخت و محمد آن را تأمین کرد و قبله گاه و زیارتگاه همۀ مسلمانان جهان شد. در خانه کعبه سعی بین صفا و مروه را داریم، مقام ابراهیم را داریم، و هرچه در آن مکان مربوط به نبوت است؛ مربوط به محمد و ابراهیم است. پیامبران بعد از ابراهیم و قبل از محمد در طول مسیر رسالت، پل بزرگی را ساخته اند که اسلام عبور تاریخی خود را از زمان ابراهیم تا زمان محمد از روی آن انجام داد.

بعد از حضرت ابراهیم یاور و همکار او در ساختن خانه کعبه یعنی حضرت اسماعیل (ع) کلید دار و سقای خانه خدا بود و با وجود اینکه حضرت اسماعیل پیامبری را به به حضرت اسحاق (ع) تحویل داد ولی کلید داری و سقایی و پذیرایی زائرین خانه کعبه همواره در اختیار فرزندان حضرت اسماعیل بود تا به پیامبر اکرم (ص) تحویل داده شد.

آری رسالت حضرت موسی (ع) اتمام حجت و مقابله با فرعون و انتقال قوم بنی اسرائیل از مصر بود که مبین این مطلب در قرآن کریم به شرح زیر آمده است:

   «بعد از ایشان موسی را با آیاتی به سوی فرعون و اشراف قومش فرستادیم و آنها نیز بر آن آیات ستم کردند، ببین عاقبت تبهکاران چگونه بود. (103) موسی گفت: ای فرعون من فرستادۀ پروردگار جهانیان هستم. (104) شایسته است که جز حق دربارۀ خدا چیزی نگویم، من معجزه ای از پروردگار برای شما آورده ام، بنی اسرائیل را با من بفرست. (105)». (سورۀ مبارکۀ اعراف)

حضرت عیسی (ع) نیز در میان قوم بنی اسرائیل به رسالت رسید و سعی در هدایت این قوم کرد. حضرت عیسی (ع) در واقع پیروی موسی (ع) بود و دین یهود را آسان و ارتقاء بخشید. کما اینکه حضرت محمد (ص) نیز دین ابراهیم را کامل فرمود و براستی که قرآن مسلمانان را به راه تازه ای نمی خواند، می گوید به همان راه ابراهیم برگردید. و همانطور که عنوان شد ادیان یهودی و مسیحیّت به هیچ وجه منافاتی با اسلام ندارند و آبا و ریشه آنها دین حنیف ابراهیم (ع) محسوب می گردد زیرا خداوند متعال فرموده اند:

«ای اهل کتاب چرا در آیین ابراهیم با یکدیگر مجادله کنید در صورتی که تورات و انجیل شما بعد از او نازل شد آیا تعقّل نمی کنید 65 گیریم در آنچه می دانید شما را مجادله روا باشد چرا در آنچه عالم نیستید باز جدل و گفتگو به میان آورید، و خدا همه چیز می داند و شما نمی دانید 66 ابراهیم به آیین یهود و نصاری نبود، لیکن به دین حنیف توحید و اسلام بود و هرگز از آنان که به خدا شرک آوردند نبود 67 نزدیکترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کنند، و این پیغمبر و امّتش که اهل ایمانند، و خدا دوستدار مؤمنان است». 68 (سورۀ آل عمران)

« ای پیغمبر، بگو سخن خدا راست است باید پیروی از آیین ابراهیم کنید که دینی پاک و بی آلایش است و ابراهیم هرگز از آنان که به خدا شرک آوردند نبوده است 95 اوّل خانه ای که برای مکان عبادت خلق بنا شد همان خانۀ مکّه است که در آن برکت و هدایت خلایق است 96 در آن خانه آیات ربوبیّت هویداست، مقام ابراهیم خلیل است هر که در آنجا داخل شود ایمن باشد و مردم را حجّ و زیارت آن خانه واجب است بر هر کسی که توانایی برای رسیدن بدانجا یافت و هر که (به سبب اِنکار حجّ بیت الله) کافر شود تنها به خود زیان رسانیده؛ که البتّه خدا از طاعت خلق بی نیاز است». 97 (سورۀ آل عمران)

«بگو ای پیغمبر، محقّقاً مرا خدا به راه راست هدایت کرده است به دین استوار و آیین پاک ابراهیم که وجودش از لوث شرک و عقاید باطل مشرکان منزه بود». (سوره مبارکۀ انعام آیۀ 161)

واقعاً ریشۀ اختلاف و جدایش میان فرزندان حضرت آدم (ع) غفلت و جهل است و براستی که خداوند حکیم فرمود:

  «مردم یک گروه بودند خدا رسولان را فرستاد تا نیکان را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با آنها کتاب به راستی فرستاد تا تنها دین خدا به عدالت، در موارد نزاع مردم حکمفرما باشد. سپس همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد، برای تعدّی به حقوق یکدیگر در کتاب حقّ شبهه و اختلاف افکندند پس خدا به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات به نور حقّ هدایت فرمود، و خداوند هر که را بخواهد راه راست بنماید». (سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ 213)

و برای رفع برخی شبهات که مردم در مورد غیر خدا طرح کرده بودند می فرماید:

«و هرگز خدا به شما امر نکنند که فرشتگان و پیغمبران را خدایان خود گیرید. چگونه ممکن است شما را به کفر خواند، پس از آنکه به خدای یگانه اسلام آورده باشید 80 و چون خداوند از پیغمبران پیمان تبلیغ (دین توحید) گرفت، آنگاه که به شما کتاب و حکمت بخشید (و به آن عمل نکردید) سپس برای هدایت شما اهل کتاب باز رسولی از جانب خدا آمد که گواهی به راستی کتاب و شریعت شما می داد تا به او ایمان آورده و او را یاری کنید خداوند فرمود آیا به رسول من و به آنچه در کتاب آسمانی او قرآن فرستادم اقرار داشته و از پیمان من پیروی خواهید کرد؟ همه گفتند اقرار داریم خداوند فرمود شما (بر خویش و امم خود) گواه باشید و من هم با شما (بر آنان) گواه خواهم بود 81 پس کسانی که روی از حقّ بگردانند بعد از آمدن چنین رسولان (و این پیغمبر خاتم «ص») محقّق آنان بخصوص گروه فاسقان (و گمراهان عالم) خواهند بود 82 آیا کافران دینی غیر دین خدا را می طلبند و حال آنکه هر که در آسمان و زمین است خواه و ناخواه مطیع فرمان خداست و همه به سوی او رجوع خواهند کرد 83 بگو ای پیغمبر ما به خدای عالم و شریعت و کتابی که به خود ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش نازل شد و آنچه به موسی و عیسی و پیمبران دیگر از جانب پروردگار آمده به همه ایمان آورده ایم فرقی میان هیچ یک از پیغمبران خدا نگذارید زیرا ما مطیع فرمان خدا هستیم 84 و هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند؛ هرگز از وی پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکارن است 85 » (آل عمران)

از سوی دیگر همه مردم را به یک صورت نمی توان مثال آورد و یا در مورد خطا یا غفلتی متهم کرد چون مبین آن به شرح زیر بیان شده است:

«همۀ اهل کتاب یکسان نیستند طایفه ای از آنها در دل شب به تلاوت آیات خدا و نماز و طاعت حقّ مشغولند 113 ایمان به خدا و روز قیامت می آورند و امر به نیکویی و نهی از بدکاری می کنند و در نیکی ها می شتابند، و آنها خود مردمی شایسته و نیکوکارند 114 هر کار نیک کنید البتّه از ثواب آن محروم نخواهید شد و خدا دانا به حال پرهیزکاران است 115 (آل عمران)

خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات خدا را تلاوت کند و نفوسشان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنها احکام شریعت و حقایق حکمت بیاموزد هر چند از آن پیش، گمراهی آنان آشکار بود (سورۀ آل عمران آیۀ 164)

پس ای پیغمبر اگر تو را تکذیب کردند غمگین مباش که پیغمبران پیش از تو را هم که معجزات و زبورها و کتاب آسمانی روشن بر آنها آوردند نیز تکذیب کردند (سورۀ آل عمران آیۀ 184)

همانا برخی از اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و کتاب آسمانی شما و هم کتاب آسمانی خودشان ایمان آوردند در حالتی که مطیع فرمان خدا بوده و آیات خدا را به بهایی اندک نفروشند آن طایفۀ اهل کتاب را نزد خدا پاداش نیکوست و البتّه خدا حساب خلق را سریع و آسان خواهد رسید. (سورۀ مبارکۀ آل عمران آیۀ 199)

(حتى) اگر ما نامه‏اى روى صفحه‏اى بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن،) آن را با دست هاى خود لمس کنند، باز کافران مى‏گویند: «این، چیزى جز یک سحر آشکار نیست‏»! (سوره انعام آیه 7)

(از بهانه‏هاى آنها این بود که) گفتند: چرا فرشته‏اى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى کند؟!) ولى اگر فرشته‏اى بفرستیم، (و موضوع، جنبه عینی و حسی پیدا کند،) کار تمام مى‏شود؛ (یعنى اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک مى‏شوند). (سوره انعام آیه 8)

... ولی کسانی که خود را در زیان افکنند ایمان نمى‏آورند. (سوره انعام آیه 12)

آنان که کتاب آسمانى به ایشان داده‏ایم، بخوبى او ( پیامبر) را مى‏شناسند، همان‏گونه که فرزندان خود را مى‏شناسند؛ فقط کسانى که سرمایۀ وجود خود را از دست داده‏اند، ایمان نمى‏آورند. ( سوره انعام آیه20)

آنها بر تو مِنت مى‏نهند که اسلام آورده‏اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من مِنت نگذارید، بلکه خداوند بر شما مِنت مى‏نهد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادعاى ایمان) راستگو هستید. (سورۀ حجرات، آیۀ 17)

این (قرآن،) حجّت بالغ برای جمیع مردم است تا خلایق از آن پند گرفته و خداشناس و خداترس شوند و تا عموم بشر خدا را به یگانگی بشناسند و صاحبان عقل، متذکّر و هوشیار گردند (سورۀ مبارکۀ ابراهیم آیۀ 52)

ابراهیم (به تنهایى) اُمتى بود مطیع فرمان خدا؛ خالى از هر گونه انحراف؛ و از مشرکان نبود؛ (سورۀ نحل آیۀ 120)

شکرگزار نعمت هاى پروردگار بود؛ خدا او را برگزید؛ و به راهى راست هدایت نمود، (سورۀ نحل آیۀ 121)

ما در دنیا به او (همت) نیکویى دادیم؛ و در آخرت از نیکان است، (سورۀ نحل آیۀ 122)

سپس به تو وحى فرستادیم که از آیین ابراهیم - که ایمانى خالص داشت و از مشرکان نبود - پیروى کن. (سورۀ نحل آیۀ 123)

از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند. (سورۀ اسراء آیۀ 36)

بگو: «اگر در روى زمین فرشتگانى (زندگى مى‏کردند، و) با آرامش گام برمى‏داشتند، ما فرشته‏اى را به عنوان رسول، بر آنها مى‏فرستادیم» (چرا که رهنماى هر گروهى باید از جنس خودشان باشد). (سورۀ اسراء آیۀ 95)

برای یک بررسی نسبتاً مناسب و کامل بد نیست اگر مطالبی که در خصوص پیامبران گرامی خدا در کتاب حیات القلوب علامه مجلسی قدسّ سرّه آمده است توجه شود:

«در حدیث معتبر از ائمه صلوات الله علیم منقول است که: پنج نفر از پیمبران؛ سریانی بودند و به زبان سریانی سخن می گفتند: حضرت آدم (ع)، شیث (ع)، ادریس (ع)، نوح (ع) و ابراهیم (ع) و زبان آدم (ع) عربی بود، و عربی زبان اهل بهشت است و به خاطر ترک اولی شد که خدای تعالی برای او بهشت نعیم را به بهشت زمین و زراعت کردن و زبان عربی او را به زبان سریانی تبدیل فرمود.

پنج کس از پیامبران عرب بودند: اسحاق (ع)، یعقوب (ع)، موسی (ع)، داود (ع) و محمد (ص) و پنج نفر از ایشان در یک زمان مبعوث شدند: ابراهیم و اسحاق به سوی ارض مقدس بیت المقدس و شام مبعوث گردیدند، و یعقوب به سوی زمین مصر و اسماعیل به زمین جرهم (اطراف مکّه)، خداوند لوط را بر چهار شهر مبعوث گردانید: سدوم، عاموم، و ضعاف و دارد و سه نفر از پیغمبران پادشاه بودند: یوسف، داود، سلیمان و چهارم کس پادشاه تمام دنیا شدند.

به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (ع) منقول است که رسول خدا فرمودند: حق تعالی مبعوث گردانید هر پیغمبری که پیش از من بوده است بر امتّش به زبان قومش، و مرا مبعوث گردانیده بر هر سیاه و سرخ و به زبان عربی. خداوند متعال به آدم (ع) فرمود:... علم و آثار پیغمبری را از عقب ذرّیّت تو تا روز قیامت، و هرگز زمین را نمی گذارد مگر آنکه در آن عالمی است که به آن دین من و اطاعت مرا بشناسی، پس او نجاتی خواهد بود برای هر که متولد شود میان تو میان نوح. و یاد کرد حضرت آدم نوح را و گفت: حق تعالی پیغمبری خواهد فرستاد که اسم او نوح است و او مردم را بسوی خدا خواهد خواند، پس او را به دروغ نسبت خواهند داد و خدا قوم او را به طوفان خواهد کشت، و میان آدم و نوح ده پدر فاصله بود که همه پیغمبران خدا بودند. و وصیت کرد آد م به هبه الله (هبت) که هرگز او را در یابد از شما باید که به او ایمان بیاورد و پیروی او می کند تا از غرق نجات یابد.

حق تعالی به نوح وحی کرد ای نوح پیغمبری تو منقضی شد و ایّامت تمام شد، پس بگردان علمی را که نزد توست و ایمان و اسم بزرگ و میراث علم و آثار علم پیغمبری را در عقب ذرّیّت خود نزد سام، چنانچه قطع نکرده ام اینها را از خانوادۀ پیغمبران که میان تو و میان آدم بودند، و هرگز زمین را نخواهم گذاشت مگر آنکه در آن عالمی باشد که به او دین و طاعت من شناخته شود و سبب نجات آنها گردد که متولد می شوند میان نبوت هر پیغمبری که مبعوث گردد پیغمبر دیگر که آشکارا کند دعوت را.

و بعد از سام نبود مگر هود و میان نوح و هود پیغمبران بودند، بعضی پنهان و بعضی آشکار، و ... پس مأمور شدند عقب از ذرّیّت پیغمبران که پیش از ابراهیم بودند که خبر دهند به آمدن ابراهیم و تعاهد وصیت بر آن حضرت بکنند، و میان هود و ابراهیم ده پشت بودند از پیغمبران، پس چنین بود سنت الهی که میان هر پیغمبری از مشاهیر انبیا و میان پیغمبر دیگر از مشاهیر ایشان ده پدر یا نّه، یا هشت پدر فاصله بود که همه پیغمبر بودند، و هر پیغمبری وصیت بر مبعوث شدن پیغمبر بعد از خود می کرد، و امر می کرد اوصیای خود را که تعاهد آن وصیت بکنند چنانچه آدم و نوح و هود و صالح و شعیب و ابراهیم کردند تا منتهی شد به اسحاق بن ابراهیم و یوسف بن یعقوب و بعد از یوسف در فرزندان برادرش جاری شد که اسباط بودند تا منتهی شد به حضرت موسی بن عمران، و میان یوسف و موسی ده نفر بودند از پیغمبران، پس حق تعال موسی و هارون را فرستاد بسوی فرعون و هامان و قارون ...

و میان یوسف و موسی ده پیغمبر بودند، و وصیّ موسی بن عمران یوشع بن نون بود و اوست فتار او که خدا در قرآن فرموده است که (اِذ قالَ مُوسی لِفَتاهُ) (کهف/ 60)

پس بشارت دادند پیغمبران بعضی بعضی را تا رسید به محمد (ص)، پس چون زمان پیغمبری آن حضرت تمام و ایّام عمرش به آخر رسید، حق تعالی با او وحی کرد که: ای محمد پیغمبری خود را تمام کردی و ایّامت به آخر رسید، پس بگردان علمی را که نزد توست و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیغمبری را به نزد علی بن ابی طالب، بدرستی که قطع نخواهم کرد اینها را از فرزندان تو چنانچه قطع نکردم از خانه های پیغمبری که میان تو میان پدرت آدم بودند، چنانچه در قرآن کریم (آیه های 33 و 34 سورۀ آل عمران) آمده است.

یعنی: «خدا برگزید آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر عالمیان و حال آنکه ذرّیّتی چندند که بعضی از ایشان از بعضی اند، و خدا شنوا و داناست» و محمد داخل آل ابراهیم است.

حضرت محمد (ص) از آل ابراهیم است و خدا در قرآن فرمود: «به تحقیق که عطا کردیم به آل ابراهیم کتاب و حکمت را، و دادیم به ایشان پادشاهی بزرگ» (نساء/ 52) و نیست حجت مگر در آل ابراهیم زیرا که خدا فرموده است که: (فَقَد آتَینا آلَ اِبراهیمَ الکِتابَ) سورۀ نساء/ 54

بدرستی که بعضی از پیغمبران رسالت ایشان مخصوص جمعی بوده است و بعضی رسالت ایشان عام بوده است. 

امّا نوح، پس فرستاده شده بود بسوی هر که در زمین بود و پیغمبری عام و رسالتی شامل. و امّا هود، پس او فرستاده شده بسوی قوم عاد به پیغمبری مخصوص. و امّا صالح، پس او فرستاده شده بود به سوی ثمود که اهل یک ده کوچک بودند کنار دریا که چهل خانه نبودند.

امّا شعیب، پس ا فرستاده شده به سوی شهر مدین که او چهل خانه تمام نمی شد.

و امّا ابراهیم، پس پیغمبری او در «کوثاریا» بود که دهی از دهات عراق، که اول ام پیغمبریش در آنجا بود پس از آنجا هجرت کردند از برای قتال، چنانکه حق تعالی فرموده است که ابراهیم گفت: « من هجرت کننده ام به سوی پروردگار خود، به زودی مرا هدایت خواهد کرد»، پس هجرت ابراهیم (ع) پی قتال بود.

و امّا اسحاق، پس نبوّتش بعد از ابراهیم و اسماعیل بود. اما یعقوب پس نبوّتش در زمین کنعان بود و از آنجا به مصر رفت و در آنجا به عالم بقا رحلت کرد. پس بدنش را برداشتند و آوردند به زمین کنعان و در آنجا دفن کردند.

خوابی که حضرت یوسف دید که یازده کوکب و آفتاب و ماه او را سجده نمودند، پس ابتدای نبوّتش در مصر بود، دیگر اسباط یازده نفر بودند بعد از حضرت یوسف، پس فرستاد موسی و هارون را به زمین مصر، پس حق تعالی فرستاد یوشع بن نون را بسوی بنی اسرائیل بعد از موسی، و ابتدای پیغمبری او در آن صحرا بود که حیران شدند در آن بنی اسرائیل، پس دیگر بودند پیغمبران مرسل بسیار که بعضی از آنها را حق تعال قصه ایشان را برای حضرت محمد (ص) ذکر فرموده است.

پس فرستاد حق تعالی عیسی بن مریم را به سوی بنی اسرائیل و پس پیغمبری او در بیت المقدس بود. بعد از او حواریون دوازده نفر بودند پس پیوسته ایمان پنهان نمود، در بقیۀ اهل او از روزی که حق تعالی عیسی (ع) را به آسمان برد و حق تهالی محمد (ص) را به سوی جنّیان و آدمیان فرستاد و آخر پیغمبران بود و بعد از آن دوازده وصی مقرر فرمود.

و هر پیغمبری که بسوی بنی اسرائیل مبعوث شد، خواه خاص و خواه عام، او را وصی بوده است و سنّت الهی چنین جاری شده است، و اوصیائی که بعد از محمدند بر سنّت اوصیای مشابه اوصیای عیسی اند و امیر المؤمنین (ع) چنین بود، این است بیان سنّت و امثال اوصیا بعد از پیغمبران.

حضرت صادق (ع) فرمود: ... پس وحی نمود حق تعالی به او که: ای آدم وصیت نما بسوی شیث؛ پس وصیت نمود آدم بسوی شیث و او هبه (ت) الله فرزند آدم است؛ و وصیت شیث بسوی فرزند خود شبان؛ و او پسر آن حوریه بود که حق تعالی برای آدم نازل ساخت از بهشت و او را تزویج نمود به پسر خود؛ و شبان وصیت کرد به محلث (مجلث) و محلث بسوی محوق؛ و وصیت نمود محوق به عمیث؛ و عمیث به اخنوق (اخنوخ) که حضرت ادریس است؛ و وصیت نمود ادریس ناحور (ناخور) را؛ و ناحور وصیت ها را تسلیم نمود به حضرت نوح (ع) و وصیت نمود نوح بسوی سام؛ و سام به عثامر؛ و عثامر به برعیثاشا؛ و وصیت کرد برعیثاشا به یافث؛ و یافث برّه را؛ و برّه به جفیه؛ پس جفیه بسوی عمران؛ و عمران وصیت را تسلیم نمود به حضرت ابراهیم (ع) و ابراهیم به پسرش اسماعیل؛ و وصیت کرد اسماعیل به اسحاق؛ و اسحاق به یعقوب؛ و یعقوب به یوسف؛ و یوسف بسوی شربا و شربا به سوی شعیت؛ و شعیب تسلیم کرد وصیت ها به موسی بن عمران (ع)؛ و وصیت نمود موسی بن عمران بسوی یوشع بن نون؛ و یوشع به داود؛ و داود به سلیمان؛ و سلیمان به آصف بن برخیا؛ و آصف بسوی زکریا؛ و زکریا تسلیم نمود وصایا را به حضرت عیسی بن مریم (ع)؛ و عیسی به شعمون بن حمون الصفا؛ و وصیت کرد شمعون به یحیی بن زکریا؛ و یحیی با سوی منذر؛ و منذر به سلیمه؛ ئ سلیمه بسوی برده؛ پس رسول خدا (ص) فرمود: برده وصیتها را تسلیم به من نمود، و من به تو تسلیم می کنم یا علی، و تو می دهی به وصیّ خود، و وصیّ تو می دهد به اوصیای تو از فرزندان تو، هر یک بعد از دیگری تا داده شود به بهترین اهل زمین بعد از تو که آخر ائمه است، و اختلاف خواهند کرد بر تو اختلاف شدیدی؛ هر که ثابت بماند بر اعتقاد به امامت تو چنان است که بر من اقامت کرده باشد، و هر که از تو دور شود و پیروی نکند او در آتش است و آتش جای کافران است. (حیات القلول علامه محمد باقر مجلسی قدّس سرّه به نقل از کمال الدین و تمام النعمه).

در این جریان سلسلۀ پیامبران مرسل و پیامبران اولوالعزم بیان شد و بقیۀ پیامبران از مابقی صد و بیست و چهار هزار جزء پیامبران با حجت و منظور بسیار محدود در حدّ دعوت خانواده و یا چند خانواده بوده اند. امّا حضرت آدم (ع) به فرزند خود شیث فرموده بود و او نیز به وصی و اصیای او می دانستند که پیامبری اولوالعزم خواهد آمد به نام نوح (ع) که به آنها ولایت دارد و باید همه امانات پیغمبری به او بسپارند تا برای آنچه خداوند متعال او را اعزام کرده و عزم خواسته تحویل دهند، و نوح نیز طی عمر بلند و پر برکت خویش همه حجت ها بر مردم تمام کرد، و دستورات و هدایت او را به فرقان تعبیر کرده اند و چون اکثر مردم ایمان نیاوردند و فرقان یا تمیز حق از باطل، خیر از شرّ و صواب از عقاب را نخواستند بدانند و عمل کنند؛ نوح از آنها ناامید شد و دعا نمود که خدا آنها را هلاک فرماید چه اینکه دانست حتی فرزندان و نسل های آینده آنها نیز کافر خواهند بود و در اثر اجابت دعای وی و عذاب قهر الهی آن شد که در قرآن کریم آمده است.

حضرت نوح (ع) به وصی و او و آنها به اوصیای خود بشارت ظهور ابراهیم (ع) را دادند و امانت های الهی وقتی به خلیل الله تحویل شد، آن قهرمان توحید و مبارز و مثال خدا در قرآن مجید او را؛ به عنوان راسخ ترین و مبارزترین شخص با کفار و مشرکین، و کسی که بت شکن و بنیان گذار خانۀ خدا و مهدِ یگانه پرستی و مثال بی بدیل اعتماد و اعتصام به خداوند کریم بود؛ نقش خویش را ایفا کرد و دین حنیف اسلام را پایه گذاری فرمود.

ابراهیم (ع) پیامبری را به یار و مطیع امر و همکار در بناکردن خانه خدا و چاه زمزم و ذبیح الله یعنی حضرت اسماعیل تسلیم کرد و او نیز فرزندان خویش را کلید دار، پرده دار، سقای حجاج و چاه زمزم فرمود و امّا از سوی دیگر پیامبری را به برادر خویش حضرت اسحاق وصیت نمود. امّا در اینجا باید بدانیم که جدّ حضرت محمد (ص) حضرت اسماعیل است و نور محمدی به فرزندان او یکی پس از دیگری منتقل شد تا به حضرت عبدالله پدر حضرت محمد رسید و پیامبر خاتم (ص) متولد شد.

در سوی حضرت اسحاق (ع) برادر حضرت اسماعیل امانت پیامبری دست به دست پیش رفت تا بار دیگر به حضرت موسی بن عمران و در نتیجه به آل عمران بازگشت، آل عمرانی که پیامبری را به جدّ ایشان حضرت ابراهیم (ع) واگذار کرده بودند. آل عمران و آل ابراهیم دو شجره بزرگ و اصیل و پاک و برگزیده خداوند هستند که پیامبری و رسالت در این دو خاندان دست به دست شد و دیدیم که بار آخر نیز آل عمران مجدداً امانت های الهی پیامبری را به حضرت محمد (ص) یعنی عضوی از شجره آل ابراهیم (ع) تحویل دادند تا ایشان خاتم و سیّد بشر و سیّد پیامبران با به کمال رساندن دین ابراهیم دین اسلام ابراهیمی و کمال بخشی به اخلاق که دین بدون کمال آن به تکامل نمی رسید مأموریت رسالت را پایان بخشد و رسالت را برای به امامت تداوم دهد بدون اینکه تغییر و تبدیلی در دین الهی و سنّت پیامبر اعظم (ص) بوجود آید. امامان همام (ع) شارح، راهنما، هادی و نگهبانان حدود الهی و شریعت محمدی هستند تا روز قیامت کبری. پیامبر اکرم (ص) دو ثقل باقی گذاشت که یکی قرآن خدا و دیگری اولیای خدا و خاندان شریف ایشان بود و احترام به ایشان را مزد رسالت خود دانست.

با رحلت پیامبر اکرم (ص) ارتباط کلامی خدا یا وحی الهی با آدمی قطع شد و گویی که همه چیز روش و کامل و حجت ها تمام و نسل های دیگر همه با تکیه و پیروی از قرآن و عترت در راه مستقیم قرار می گیرند و به تعالی در روز معود خواهند رسید انشاء الله. روزی که کلمه فصل امر به تحقق شود.

باری حضرت ابراهیم (ع) قهرمان توحید، تسلیم کامل، اولین و جدّی ترین مبارز با کفار و مشرکین و برائت از آنها، تا جایی که خداوند از پیامبران دیگر خواسته است چون او برائت از کفار و مشرکین نمایند، اولین کسی که گوسفندی را به امر خدا بجای حضرت اسماعیل قربانی کرد و سنت شد، نخستین کسی که خانه کعبه را با کمک فرزند خویش حضرت اسماعیل نبا کرد، نخستین کسی که غسل کرد، پیامبری که ختنه کردن را رسم نمود، پیامبری که اسلام را بنیان گذاشت.

و حضرت محمد (ص)، آخرین پیامبر، کسی که دین ابراهیم (ع) یعنی دین واحد خدا را کامل کرد، اخلاق را کامل کرد، و احکام را وضع فرمود و امامت را بنیان گذاشت.

 

  

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد